به گزارش کردپرس، اردوغان آلتان، روزنامهنگار کُرد، در مقالهای با عنوان «اظهارات باراک، طرح آمریکا، بریتانیا و اسرائیل در خاورمیانه را برملا میکند» مینویسد مواضع «توماس باراک» دربارهٔ شمالوشرق سوریه و قسد، نشانهٔ گذار به نظمی است که بر «نیروهای نیابتی» و «دولتهای کنترلشده» بنا میشود؛ نظمی که نقشها را بهجای مرزها اصل میگیرد و حقوقِ مردم—از جمله کُردها—را تا سطح زیادی تقلیل میدهد.
بهنوشتهٔ آلتان، دیدارهای اخیر میان نمایندگان «مدیریت خودگردان شمالوشرق سوریه» با «تام باراک» (که او از او بهعنوان نمایندهٔ ویژهٔ آمریکا در امور سوریه یاد میکند)، سفیر آمریکا در ترکیه و نیز «دولت موقت سوریه» با واکنشهای گستردهای همراه بوده است. آلتان میگوید اظهارات باراک پیش و پس از این دیدارها، ضمن اهمیت سیاسی، حاوی تناقضهایی است و همزمانی آن با گامهای «فرایند صلح و جامعهٔ دموکراتیک» در ترکیه معنادار بهنظر میرسد؛ نشانهای از تلاش بازیگران برای عبور از بنبستهای موجود.
آلتان با اشاره به تأکید باراک بر «پشتسرگذاشتن سایکس–پیکو» مینویسد واشنگتن میکوشد اختلافات دمشق و خودگردانی را زیر چتر کنترل خود سریع حلوفصل کند؛ در حالی که تجربهٔ تاریخیِ مردم منطقه نسبت به تکرار توافقهای تحمیلی حساسیت ایجاد کرده است.
بهگفتهٔ آلتان، طرحِ مورد نظرِ محور آمریکا–بریتانیا–اسرائیل در ۱۵ سال اخیر از «بیثباتی موقت» فراتر رفته و به الگویی پایدار بدل شده که بهجای مرزها، «کارکردها و موقعیتها» را اصل میگیرد: «نقشه کنار، نقش در مرکز؛ حاکمیت کنار، ابزار و نیابت در مرکز». در این چارچوب، هدف نه فروپاشی مستقیم دولتها، که «بیاثر و وابستهسازیِ درونی» آنهاست تا به بازیگرانی بدل شوند که توان تصمیمگیری مستقل ندارند و صرفاً نقشهای محولشده را بازی میکنند.
او این روند را دو مرحلهای توصیف میکند: نخست «هرجومرجِ کنترلشده» برای فرسایش دولت–ملتها؛ سپس گذار به «دولتهای کنترلشده» که شریک امنیتیاند، با محوریتِ حفظ امنیت اسرائیل، مهار ایران و مدیریت اعتراضات داخلی. آلتان میافزاید در این نظم، «مردم نباید به فاعل سیاسی بدل شوند» و اختلافات مذهبی و قومی—از سنی/شیعه تا عرب/کرد و ترک/کرد—به ابزار هدایت منازعات داخلی تبدیل میشود؛ حقوق کُردها نیز در این طرح یا تحت فشار میماند یا در سطحی «قابلتحمل» نگه داشته میشود.
در بخش میدانی، آلتان مدعی است نادیدهگرفتن همکاریِ ترکیه با برخی گروههای جهادی در سوریه، در کنار انگزدن به نیروهای سوریه دموکراتیک به عنوان «عناصر تروریستی» از سوی آمریکا، بحرانزا خواهد بود. او از حضور و جابهجایی گروههایی چون «سرایا السنّه»، «جندالاقصی» و «حراسالدین» در بیابانهای سوریه سخن میگوید و مدعی «هماهنگی» این شبکهها با برخی یگانها (از جمله «تیپهای ۸۶ و ۶۶») و طراحیِ سناریوهایی برای عملیات در رقه و دیرالزور است—از انفجارهای سلولی و هدفگرفتنِ نهادها تا پیشرویهای زمینی.
آلتان دربارهٔ ترکیه مینویسد آنکارا زیر سایهٔ جنگ اسرائیل–ایران و پیامدهای مداخلهٔ آمریکا احساس آزادی بیشتری میکند؛ از همین رو، با وجود ابتکار «فراخوان صلح و جامعهٔ دموکراتیک» از سوی عبدالله اوجالان و حمایتهای منطقهای و بینالمللی از آن، گامهای حقوقی/سیاسی ملموسی برنداشته و بیشتر میکوشد با رفتوآمدهای دیپلماتیک زمان بخرد. او مدعی است برخی ترتیبات پیشنهادی برای دمشق—از جمله پیوستن به «توافقهای ابراهیم» و تداوم حاکمیت اسرائیل بر جولان—در چارچوبِ همین طراحی کلان تعریف میشود.
آلتان در جمعبندی تأکید میکند اظهارات باراک را باید «افشای زودهنگامِ مرحلهٔ دوم» دانست: گذار از فرسایش فراگیر به تثبیت «مناطق امن» و «دولتهای تحت مدیریت»، با حفظ نقشِ نیروهای نیابتی و محدود نگهداشتنِ کنشگریِ مردمان منطقه—از جمله کُردها.
نظر شما