سه جوان، سه روح سبز، سه عاشقِ وطن، به دل آتش زدند ... بی هیچ واهمه ای. خبات، حمید، چیاکو ... نام هایی که از این پس، دیگر فقط نام نیستند؛ روایت اند، ایمان اند، نشانی از بلندای انسان. در فرهنگ کُرد، نیشتمان یعنی مادر، یعنی جان ... و آنان، جان شان را به پای مادر ریختند، با دست های پینه بسته، با نفس های سوخته، با دل هایی روشن تر از آتش. آری، کردستان داغ دار است. نه تنها به خاطر سه پیکر گلگون، که برای هزاران رویا که در دود و خاکستر محو شد. برای لبخندهایی که دیگر تکرار نخواهند شد. برای گام هایی که دیگر بر شیب تند کوه نخواهند نشست. حالا خاک، پناه خبات است و حمید و چیاکو ... و ما مانده ایم با چشمی پر اشک و دلی پر حسرت. چگونه می شود خورشید را دید، وقتی سه ستاره خاموش شده اند؟ ای عاشقان بلوط و کبک و بهار ... فردا که درختان دوباره سبز شدند، ما با افتخار خواهیم گفت: اینان درخت شدند، جنگل شدند و برای همیشه ایستاده ماندند.
پنجشنبه ای تلخ، دوم مرداد ماه ... آتشی از دل خاک سر برآورد و قامت بلوط ها را خم کرد. آبیدر، این کوهِ خاطره سازِ مردم سنندج، شعله ور شد ... اما نه تنها در خاک، که در جان ما.
کد خبر 2787021
نظر شما