آیا سوزاندن سلاح به معنای پایان پ.ک.ک و ایجاد صلح میان ترکها و کردهاست؟

سرویس جهان- با سوزانده شدن سلاح‌ها در سلیمانیه عراق و اعلام رسمی پایان مبارزه مسلحانه از سوی حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک)، یکی از طولانی‌ترین و خونین‌ترین فصل‌های تاریخ معاصر خاورمیانه وارد مرحله‌ای تازه شد. اما آیا این گذار، آغازی برای صلحی پایدار است یا صرفاً توقفی موقت در میانه‌ راهی نامعلوم؟ آنچه روشن است، خلع سلاح بدون به‌رسمیت‌شناختن هویت کردی، بیش از آن‌که پایان خشونت باشد، بازتاب بحرانِ بی پایان مشروعیت در ترکیه است.

به گزارش کردپرس، وقتی بشار اسد، رئیس‌جمهور سابق سوریه، برای آخرین بار دمشق را به سمت مسکو ترک و حکومت او سقوط کرد، پیامدهای آن فراتر از مرزهای داخلی سوریه گسترش یافت. دمشق سال‌ها پناهگاه و پشتیبان پنهانی حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) بود و از آن به‌عنوان اهرمی برای فشار بر آنکارا استفاده می‌کرد. رفتن اسد به‌نوعی پایان این معادله‌ی منطقه‌ای و قطع یکی از مهم‌ترین رشته‌های پیوند میان پ.ک.ک و دولت‌های متخاصم با ترکیه را نشان می‌داد. در چنین لحظه‌ای، پ.ک.ک که دهه‌ها در برابر دولت ترکیه مسلحانه مبارزه کرده بود، از گذار آگاهانه به‌سوی سیاست بدون خشونت خبر داد. مراسم خلع سلاح در ۱۱ ژوئیه ۲۰۲۵ در سلیمانیه، نه پیروزمندانه بود و نه نهایی، اما نقطه عطفی معنادار در مسیری بود که بیش از ۴۰ هزار کشته برجای گذاشته و نقشی تعیین‌کننده در شکل‌گیری هویت سیاسی و حافظه جمعی کردها ایفا کرده است.

تحول ایدئولوژیک پ.ک.ک، تحت تأثیر اندیشه‌های عبدالله اوجالان، فاصله‌ گرفتن از مارکسیسم ارتدکس و حرکت به‌سوی نوعی هم‌نشینی از ملی‌گرایی کردی، خودگردانی فرهنگی و کنفدرالیسم دموکراتیک را نشان می‌دهد. اوجالان در آثارش از زندان، بر این نکته تأکید کرده که «رهایی مردم کرد تنها با ابزار نظامی ممکن نیست؛ بلکه نیازمند انقلابی در آگاهی است که بر تاریخ، زبان و سنت استوار باشد». در «ریشه‌های تمدن» و «مانیفست تمدن دموکراتیک» او با رد مدل ملت-دولت، از نظامی دموکراتیک سخن می‌گوید که در آن «هویت‌های گوناگون در کنار هم، بدون سلطه، همزیستی داشته باشند». این دگرگونی فکری گرچه محل بحث و حتی انتقاد بوده، اما برای فهم بقای سیاسی پ.ک.ک ورای عملیات مسلحانه، حیاتی است.

بااین‌حال، آنچه در سلیمانیه رخ داد نه تجلی پیروزی ایدئولوژی، بلکه نوعی گذار از آن — یا شاید بازتعریف آن — بود. در این مراسم، ۲۶ چریک و چهار فرمانده، سلاح‌های خود را در حضور مقامات اقلیم کردستان، ناظران بین‌المللی و خبرنگارانی شکاک، به آتش کشیدند. صدای اوجالان، که همچنان از جزیره‌ای زندانی در دریای مرمره طنین می‌اندازد، اعلام کرد: «این، گذار داوطلبانه از مرحله مبارزه مسلحانه به مرحله سیاست و قانون دموکراتیک است». اما این پرسش کلیدی را نیز پیش کشید: آیا پایان داوطلبانه جنگ، نشانه بلوغ ایدئولوژیک است یا صرفاً تسلیم در برابر فرسودگی؟

پاسخ روشنی وجود ندارد. در طول چهار دهه، پ.ک.ک نماد همزمان مقاومت و گسست بوده است: مقاومت در برابر محو هویتی، گسست از ساختارهای رسمی سیاست. مبارزه مسلحانه این گروه نه برآمده از ذهنیات انتزاعی، بلکه ناشی از حذف واقعی و سازمان‌یافته بود: ممنوعیت زبان کردی، نابودی روستاهای کردنشین، و شبکه‌ای از زندان‌ها که هدفش از میان بردن هویت جمعی کردها بود. هزینه این سرکوب، هنوز در روان جمعی جامعه کردها سنگینی می‌کند؛ به‌ویژه در داستان‌هایی همچون مظلوم دوغان، که در سال ۱۹۸۲ در زندان دیاربکر خود را به آتش کشید. آخرین جمله او، «تسلیم خیانت است، مقاومت پیروزی است»، نه فقط به شعاری انقلابی، که به دکترینِ یک سرپیچی وجودی تبدیل شد.

زینب کیناجی (با نام جنگی: زیلان)، نخستین زن بمب‌گذار انتحاری وابسته به پ.ک.ک در سال ۱۹۹۶، در نامه خداحافظی‌اش نوشت: «جسم وسیله است، جان شورش است. یکی را فدا می‌کنم تا دیگری را نجات دهم». این جمله بازتابی از منطق درونی پ.ک.ک بود، جایی که فداکاری و هویت درهم‌تنیده می‌شدند. چنین روایت‌هایی، نگاه ساده‌انگارانه به خلع سلاح را به چالش می‌کشند. آن‌ها تداعی‌کننده مفهوم «زندگی برهنه» در اندیشه جورجو آگامبن هستند: انسان‌هایی که تنها اختیارشان، نحوه‌ی ناپدیدشدن‌شان است. از این منظر، خلع سلاح نه تنها به‌معنای بازآرایی نهادین، بلکه به‌نوعی جدایی دردناک معنای سیاسی از حافظه تاریخی نیز هست.

درحالی‌که دولت ترکیه این اقدام را نمادین و مثبت معرفی می‌کند، موضع واقعی آن همچنان با ابهام همراه است. رجب طیب اردوغان گفت: «ترکیه فصلی دردناک، اشک‌آلود و طولانی را به پایان رساند». اما این سخنان آشتی‌جویانه با واقعیت ادامه‌دار حذف شهرداران کُرد، استفاده گسترده از قوانین ضدتروریسم و زندانی کردن نمایندگان حزب دموکراتیک خلق‌های سابق (HDP)  یا دم پارتی کنونی در تضاد است. هرچند یک کمیسیون پارلمانی برای بررسی ابعاد حقوقی ادغام مجدد نیروهای پیشین پ.ک.ک تشکیل شده، اما نشانه‌ای از اصلاحات بنیادی در قانون اساسی یا به‌رسمیت‌شناختن زبان و هویت کردی به چشم نمی‌خورد.

این دوگانگی از دید رهبری پ.ک.ک نیز پنهان نمانده است. مراد کارایلان، معاون فرماندهی جنبش، با لحنی صریح گفت: «باید گام‌های حقوقی برداشته شود… اصلاحات قانونی باید مقدم بر هرچیز باشد، وگرنه ادامه کار بسیار دشوار خواهد بود». این جمله، با وجود لحن معتدل، حامل هشداری جدی است: صلح بدون اعطای حقوق سیاسی، صلحی ناقص خواهد بود.

گذشته پ.ک.ک نشان می‌دهد که باید میان مشروعیت خواسته‌ها و اشکال خشونت‌آمیز مقاومت تمایز گذاشت. درحالی‌که این سازمان واکنشی به سلب سیستماتیک حقوق بود، ساختارهای درونی‌اش گاه بازتاب اقتدارگرایی‌ شد که در ظاهر با آن مبارزه می‌کرد. سرکوب دگراندیشی درون‌سازمانی، جذب کودکان به جنگ و تمامیت‌خواهی ایدئولوژیک، حتی از سوی ناظران همدل آن نیز ثبت شده‌اند. پ.ک.ک در تلاش برای ساخت هویت کردی نوین، گاه همان تک‌صدایی‌ای را بازتولید کرد که مدعی مبارزه با آن بود. بااین‌حال، تقلیل کل جنبش کردها به معیارهای امنیتی یا تروریستی، ساده‌انگارانه و ناعادلانه است. مقاومت مسلحانه برای کردها، انتخاب نخست نبود — آخرین گزینه پس از انسداد همه راه‌های دیگر بود.

فرآیند کنونی صلح، نه نشانه‌ی تسلیم بلکه نتیجه‌ی بازتنظیم اجباری در پی تغییر توازن‌های ژئوپلیتیکی در سوریه، عراق و حتی خود ترکیه است. آنچه در پیش است، همچنان شکننده و نامعلوم باقی می‌ماند. اگر کنفدرالیسم دموکراتیک به قانون، نهاد و مشارکت مدنی بدل نشود، ممکن است به شعاری تهی تبدیل شود. بازگشت چریک‌ها، لغو مقررات امنیتی سخت‌گیرانه، و زمینه‌سازی برای نمایندگی سیاسی متکثر کردها، پیش‌شرط‌هایی برای صلحی پایدارند — نه تضمین‌هایی برای آن. در اینجاست که هدف اصلی آشکار می‌شود: شورش، اگر به‌ صورت آگاهانه مهار نشود، به‌راحتی زبان اخلاقی ستم‌گران خود را جذب می‌کند. پ.ک.ک با انتخاب خلع سلاح، اکنون وارد تجربه‌ای پرخطر در بازنویسی تاریخ خود شده است — جایی که سرنوشتش، از اسطوره‌ی شهادت به سوی تحول مدنی می‌رود، البته اگر دولت اجازه دهد.

صلح، در چنین زمینه‌هایی، نه با معاهده‌ای رسمی یا مراسمی پرطمطراق، بلکه با امکان حضور غیرمسلحانه جنگجویان سابق در شهرهایی محقق می‌شود که پیش‌تر در سایه‌هایش پنهان می‌شدند. صلح، در کتاب‌های درسی به زبان کردی متجلی می‌شود. در انتخاباتی که شهردارانش با قیم جایگزین نمی‌شوند. و بالاتر از همه، در اراده‌ی دولت برای نگریستن به کردها نه به‌عنوان تهدید، بلکه به‌عنوان شهروند. مصیبت شورش، تنها در جنگ و رنج نیست — بلکه در کنار گذاشتن ابزار رنج، بی‌آنکه ضمانتی برای پاسخ متقابل باشد. خلع سلاح پ.ک.ک می‌تواند لحظه‌ای درخشان باشد — اما تنها در صورتی که سکوت پس از آن، با حذف همراه نشود؛ بلکه با شناسایی و به‌رسمیت‌شناختن هویت کردها پاسخ داده شود.

منبع: دیلی پایونیر

کد خبر 2787207

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha